جستجو در مقالات منتشر شده


۴ نتیجه برای خدایاریان

شهناز مجاهد، خدیجه نصیریانی، طاهره سلیمی، مهسا خدایاریان،
دوره ۲، شماره ۲ - ( پاييز و زمستان ۱۳۸۶ )
چکیده

مقدمه: آموزش بالینی به لحاظ اهمیت تربیت نیروهای انسانی ماهر و متخصص، قلب آموزش رشته های علوم پزشکی است. برای دستیابی به هدف فوق باید کیفیت آموزش را ارتقاء داد که این امر مستلزم ارزشیابی مستمر آن می­باشد. در این راستا اتخاذ استراتژی آموزشی مناسب توسط مربیان بالینی توانمند، منجر به بهبود برآیندهای آموزش بالینی می­شود. این پژوهش با هدف ارزیابی نحوه یادگیری مهارتهای بالینی و موانع آن از دیدگاه فارغ التحصیلان مامایی انجام شد.

روش بررسی: مطالعه توصیفی مقطعی روی ۱۴۰ نفر کارشناس مامایی شاغل استان یزد با حداقل ۶ ماه سابقه کار با استفاده از پرسشنامه متشکل از مشخصات دموگرافیک و گویه­های مربوط به تعیین سطح مهارتهای رایج بالینی، راهها و موانع یادگیری مهارت های فوق انجام شد. پرسشنامه­ها پس از تکمیل با نرم افزار آماری Spss تحلیل گردید.

نتایج: سطح مهارتهای رایج بالینی اکثریت نمونه ها (۵/۵۶%) در سطح خوب، ۷/۳۰% در سطح متوسط و ۸/۱۲% در سطح ضعیف قرار داشت. آزمونهای آماری بین سطح مهارت بالینی نمونه ها با سن، بخش و سابقه کار بالینی اختلاف معنی­داری نشان داد. در بررسی راههای کسب مهارتهای بالینی در ۴/۴۶% موارد یادگیری توسط مربی و موانع یادگیری مهارتهای بالینی مواجه نشدن با کیسهای مربوطه در زمان دانشجویی (۳/۶۹%) و آموزش عملی ناکافی (۶/۶۸%) عنوان گردید.

نتیجه­گیری: هر چند مهارت بالینی فارغ التحصیلان در سطح خوب قرار داشت اما ضرورت بهسازی آموزش بالینی و اجرای برنامه­های آموزش مداوم جهت کنترل و تضمین کیفیت مراقبتها احساس می­گردد. همانطور که نمونه­های پژوهش گزارش نمودند یادگیری مهارت بالینی در بیشتر موارد، توسط مربی بوده و موانع یادگیری مواجه نشدن با موردهای مربوطه در زمان دانشجویی و اثربخش نبودن آموزشها عنوان شده بود. لذا با برقراری توازن بین پذیرش دانشجو، نیازهای جامعه و امکانات موجود آموزشی شاهد ارتقاء کیفیت مراقبت­ها خواهیم بود.


مهسا خدایاریان، زهره ونکی،
دوره ۷، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۱ )
چکیده

  سابقه و اهداف: سوپروایزران آموزشی می­بایستی با بکارگیری اصول فرآیند آموزش و مترتّب نمودن آن بر فرآیند مدیریتی و نظارتی خویش، به برنامه­ریزی و اجرای برنامه­های بهسازی پرستاران در مراکز مراقبت درمانی مبادرت ورزند. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی عملکرد سوپروایزران آموزشی از دیدگاه مدیران پرستاری رده­های مختلف و پرستاران بالینی انجام شد.

  روش بررسی: این مطالعه به صورت توصیفی ـ تحلیلی با مشارکت ۹۷ نفر از پرستاران بالینی و ۳۳ نفر از مدیران رده­های مختلف پرستاری در یکی از بیمارستان‌های آموزشی شهر یزد که به صورت تصادفی انتخاب شده بود، انجام شد. ابزار گردآوری داده­ها، پرسشنامه پژوهشگر ساخته مشتمل بر ۵۶ گویه مرتبط با صلاحیت­های حرفه­ای مورد انتظار سوپروایزر آموزشی تهیه و روایی صوری و محتوایی آن مورد تأیید قرار گرفت. ضریب همبستگی آلفای کرونباخ ابزار (۹۷/ ۰ = r ) و ابعاد آن در محدوده ۹۶/۰-۷۷/۰ بود.

  یافته‌ها: ۳/۴۲%پرستاران، عملکرد سوپروایزر آموزشی بیمارستان خود را اثربخش دانسته، ۶/۵۲% غیر اثربخش و ۲/۵%آنان نیز اثربخشی عملکرد را تا حدودی اثربخش ذکر نمودند. ۱۰۰%مترون­ها عملکرد سوپروایزر آموزشی را اثربخش دانستند. همه سوپروایزران آموزشی در خود ارزیابی عملکرد، فعالیت­های خود را اثربخش بیان نمودند. نمونه­های پژوهش گزارش نمودند که همه معیارهای فهرست شده به میزان ۱۰۰-۷۰% در اثربخشی عملکرد سوپروایزر آموزشی نقش دارد.

  نتیجه­گیری: جهت اثربخشی عملکرد سوپروایزران آموزشی بایستی صلاحیت‌های مدیریتی و رهبری آنان را ارتقا بخشید؛ لذا کاربرد رویکرد صلاحیت محور در آماده­سازی سوپروایزران آموزشی جهت اجرای فرآیند آموزشی از دیدگاه حل مسئله پیشنهاد می­گردد تا پیامدهای مطلوب آن مورد توجه مدیرانی قرار بگیرد که خواهان پیشبرد محیط­های کاری خود به سمت سازمان آموزشی و یادگیرنده می­باشند.


طاهره سلیمی، مهسا خدایاریان، حسن رجبیون، زهرا علی‌مندگاری، مهناز آنتیک چی، سمانه السادات جوادی، زهرا نامجو،
دوره ۷، شماره ۳ - ( پاييز ۱۳۹۱ )
چکیده

سابقه و اهداف: محیط‌های بالینی نقش اساسی در یادگیری دانشجویان به عهده دارند. پژوهش حاضر با هدف تعیین دیدگاه اساتید بالینی و دانشجویان دانشکده پرستاری و مامایی شهید صدوقی یزد در خصوص وضعیت آموزش بالینی طی سال های ۱۳۹۰-۱۳۸۸ صورت گرفت.

روش‌بررسی: دراین پژوهش مقطعی، اطلاعات توسط پرسشنامه پژوهشگرساخته مشتمل بر پنج بُعد برنامه آموزشی، نحوه عملکرد اساتید بالینی، نقش اعضاء دیگر مؤثر در آموزش بالینی، امکانات و فضای آموزشی و رضایت حرفه‌ای توسط اساتید بالینی و دانشجویان پرستاری و مامایی جمع آوری گردید و اعتبار صوری و محتوا و اعتماد علمی ابزار با روش آزمون مجدد بررسی و تأیید گردید.

یافته­ها: اکثریت اساتید بالینی و دانشجویان پرستاری و مامایی شیفت‌های کاری صبح و عصر را جهت آموزش بالینی مناسب تر مطرح نمودند. غالب اساتید بالینی وضعیت آموزش بالینی را مطلوب گزارش نمودند ولی ۸/۷۹% دانشجویان پرستاری و ۲/۶۴% دانشجویان مامایی وضعیت آموزش بالینی را متوسط و مابقی آن را مطلوب اعلام نمودند. آزمون تی مستقل در مقایسه میانگین وضعیت آموزش بالینی از دیدگاه اساتید بالینی تفاوت معناداری را نشان نداد ولی همین آزمون در مقایسه میانگین وضعیت آموزش بالینی بین دو گروه دانشجویان پرستاری و مامایی تفاوت معناداری را در بُعد " نقش اعضاء دیگر مؤثر در آموزش بالینی " ایجاد نمود.

نتیجه‌گیری: برنامه ریزان آموزشی باید عوامل تهدیدکننده اثربخشی آموزش بالینی به صورت مستمر ارزیابی و به منظور تقویت نقاط قوت و تعدیل نقاط ضعف تلاش نمایند. تقویت حیطه‌های محیط یادگیری بالینی مثل مربی موفق، ارزشهای حرفه‌ای، ارتباطات حرفه‌ای با اعضاء تیم درمانی- مراقبتی و مدیریت تضاد و تناسب محتوای برنامه آموزش بالینی می‌تواند تجارب بالینی را برای دانشجویان، جذاب نموده و رضایت حرفه ای آنان را تأمین نماید.

 


مهسا خدایاریان، طاهره سلیمی، خدیجه نصیریانی، سمانه السادات جوادی،
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۵ )
چکیده

مقدمه: خلاقیت مؤلفه اساسی عملکرد پرستاری است. نارسایی در ترغیب پرستاران به خلاقیت می­تواند از توسعه نوآوری در دانش و عملکرد آنان ممانعت کند؛ لذا کشف روش‌های توسعه آن در آموزش پرستاری اهمیت دارد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه میزان خلاقیت در دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد پرستاری دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد در سال ۱۳۹۴ انجام شد.

روش بررسی: مطالعه حاضر به روش توصیفی- مقطعی از طریق نمونه­گیری آسان روی کلیه دانشجویان کارشناسی پرستاری (۱۷۲ نفر) و کارشناسی ارشد مراقبت‌های ویژه (۴۲ نفر) انجام شد. آزمون خلاقیت عابدی مشتمل بر ۶۰ سؤال در ۴ زیر مقیاس سیالی، بسط، ابتکار، انعطاف­پذیری توسط دانشجویان تکمیل شد. ثبات درونی آزمون خلاقیت با آلفای کرونباخ ارزیابی گردید (۸۳/۰=r). داده­ها با نرم­افزار آماری SPSS تحلیل شد.

نتایج: نتایج نشان داد ۵/۶۴%(۱۳۸ نفر) آنان دختر و ۵/۳۵% (۷۶ نفر) پسر بودند. میانگین نمره خلاقیت در دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد به ترتیب ۵۲/۱۳±۹۳/۱۲۹ و ۱۹/۱۲±۰۰/۱۳۵ بود. آزمون تی­ مستقل تفاوت معناداری را بین نمره کل خلاقیت دو گروه نشان داد (۰۵/۰p<)؛ همان آزمون تفاوت معنادار در زیر مقیاس انعطاف­پذیری همراه با میانگین نمره بالاتر در دانشجویان کارشناسی ارشد نشان داد (۰۵/۰p<).

نتیجه‌گیری: ازآنجاکه تفکر خلاق، تعامل شبیه­سازی­شده با محیط است برای کم کردن فاصله از سطح مطلوب خلاقیت در دانشگاه­ها باید محیط­های آموزشی حمایت­کننده­ای را خلق نمود. پیشنهاد می­گردد اساتید از فنون ویژه بالا بردن سطح آفرینندگی دانشجویان مانند بارش مغزی، مهارت‌های پژوهشی، یادگیری اکتشافی، شیوه مطالعه آفریننده و... استفاده کنند.



صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله مرکز مطالعات و توسعه آموزش علوم پزشکی شهید صدوقی یزد می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | The Journal of Medical Education and Development

Designed & Developed by : Yektaweb